این سایت تا اطلاع ثانوی تعطیل شد
حتی باشگاه ها
همشون حذف شدن جز
باشگاه بازار
که اونم فعلنا تعطیله
به این آدرس مراجعه کنید
اونجا منتظر تک تکتون هستم...
این سایت تا اطلاع ثانوی تعطیل شد
حتی باشگاه ها
همشون حذف شدن جز
باشگاه بازار
که اونم فعلنا تعطیله
به این آدرس مراجعه کنید
اونجا منتظر تک تکتون هستم...
مورد داشتیم معلمه واسه تنبیه دانش آموز گفته کلیپس دختره رو بگیرن و بکشن(باور کنین واقعیه.همین امروز دبیر جغرافیامون گفتن)خخخ
یه روز تو کلاس دبیرمون یه چی گفتن که همه خندیدن.بعد خنده من همون لبخند همیشگیم رو لبم موند.دبیر محترم ما فکر کردن هنوز دارم می خندم.خلاصه کلی دعوام کرد و دو تا منفی نثارم شد.
یاد گرفتم که دیگه هیچوقت در حالت عادی لبخند رو لبم نباشه.
یه روز دیگه بردنم واس درس.هر روز اون درسو بلد بودم ولی دقیقا همون روز که به دلیل وقت کمم کمتر خونده بودم درس رو ازم پرسیدن.من از شانس بد خودم ناراحت بودم.ولی دبیر محترم ما فکر کردن من عصبانیم و به همین دلیل باز منفی گرفتم.
نه، ما هر کاری بکنیم جماعت ازمون ایراد می گیرن.ولی دیگه حوصله خندیدن ندارم.چون انرژی دوتا منفی بیشتر از یکیه...
هفته آخر مدرسه بود و سر کلاس ادبیات بودیم.بحث سر دوس داشتن شد و دبیرمون گفتن: اگه بگم اینجا کی رو از همه بیشتر دوس دارم اعتماد به نفسش میره بالا و میخوره به سقف و میفته و باز دپرس میشه.پس نمیگم
ینی عاشق اینجور معلمام
سرکلاس تاریخ بودیم.دبیرمون گفتن:یکی تقویم سال جدید رو بده...
هر کسی یه نوعیشو میداد
خانم تقویم عشق
تقویم استقلال
تقویم پرسپولیس
تقویم(به قول بچه ها) با خدا ها
تقویم پــَ نــَ پــَ
تقویم...(دیگه چقد؟همه مدلشو داشتن)
بقیشو از ادامه مطلب بخونین
تو کلاس تاریخ بودیم و درسمون مغولان بود.حالا از رو درس میخوندن که رسیدیم به یه جمله که نوشته بود:«مغولان در مغولستان زندگی میکردن»
دبیر تاریخمون گفتن:«خوب شد گفت وگرنه نمیدونستیم»
راس میگن دیه...اگه باور نداری برو درس هجده تاریخ ایران و جهان دوم انسانی رو بخون
۱- اگه مطلب (اس ام اس و متن و هرچیزی که توی اینترنت نباشه یا خاص باشه) در مورد سال نو دارین ، لطف کنین و برای سایت ارسال کنین !
۲- اگه خاطره ای از عید و سال نو به ذهنتون میرسه توی قسمت نظرات بنویسین !
یا برام ایمیل کنین تا اینجا بذارم.
(fatemeh.star77@gmail.com)
ممنون و کم کم سال نو مبارک …
به ادامه مراجعه کنید
اینی که تو اس ام اس میزنن«س»ینی«سلام»و«س.خ»ینی«ینی سلام.خوبی؟»و«س.خ.ک»ینی«سلام.خوبی؟کجایی؟»
یکی این«س.خ.ک»رو واسم فرستاد.حالا من در اولویت:
1)گیج و منگ که این چیه که نوشته؟؟؟!!!
2)من در حال گشتن در فرهنگ لغت های فارسی _ فارسی . انگلیسی _ فارسی و عربی _ فارسی.
3)من در حال پرسیدن از مامانم که:مامان!«سخک»ینی چی؟
وقتی مثلا منظورشو فهمیدم جواب دادم:«چرا فحش میدی؟»
ولی نمیدونم چرا جواب نداد.البته الان که معنی این کلمه رو فهمیدم دیگه متوجه جواب ندادنش شدم.
عاخه چرا من اینجوریم؟خب معلومه.نتیجه تو افق به دنیا اومدن همینه دیگه!!!
امروز دیدم دختری رفت تو یه کوچه.از ته همون کوچه یه پسر داشت میومد.از همون جا وقتی دختره رو دید رفت و از اون سمت کوچه به راهش ادامه داد.با اینکه از تو آفتاب به اون داغی میومد ولی حاضر نشد حد حیا رو بشکنه.حیا که فقط مال ما دخترا نیست!اون ترجیح داشت خودش مسیرشو تغییر بده ولی دختره از تو سایه بیاد.وقتی به هم رسیدن،هم دختره و هم پسره سرشونو انداختن پایین و از هم رد شدن.اگه بعضیا این رفتارو بچه بازی میدونن،اما هنوزم تو شهرمون کسایی رو داریم که بزرگیشونو حفظ میکنن.و ما به این بزرگی افتخار میکنیم.این کار پسر هم شهریمون ایول داشت.دمت گرم داداش.
دختر پسرای شهرستان گراش به افتخار خودتون
واس اولین بار تو عمرم رفتم چت روم
ینی هنو نرسیده بودم کلی پنجره باز شد
سلام
سلااااااااام
سیلام
فاطیییییییی
و.....
ینی انواع و اقسامش.خلاصه با یکیشون شروع به صحبت کردم.حالا میخواست کلاس بذاره انگلیسی می حرفید.
پرسیدم:?are you love me
جواب داد:.yup,my dear
گفتم:but I don't love you
بدبخت دیگه چیزی نگفت.منم که شاد و شنگول از روم اومدم بیرون و رفتم نهار خوردم...خخخ
یکی از مجهولات بی جواب من اینه که
چرا میگن بدمینتون
نمیگن خوب مینتون؟؟؟!!!!
امروز تو کلاس بودیم و سحر تو کلاس سکسکه گرفته بودش. - فاطمه.آ - مثلا خواست بترسوندش که شاید درست بشه.اما نشد که نشد.
سحر رفت آب بخوره که حالش خوب شه.بازم بهتر نشد.بهش گفتیم نفستو بگیر و یهو ولش کن خوب میشه.بدبخت تا مرز خفگی رفت.ولی باز هم...
تا اینکه دبیر تاریخ ادبیاتمون صداش زد واس درس.
هیچی دیگه...چون یهو صداش زد، ترسید و سکسکه اش بند اومد.
فقط یه دانشجوی ایرونی میتونه 15 صفحه رو تو 30 صفحه خلاصه کنه.
.....................
باور نمیکنی؟
خو دبیر ما هم خودش یه روز دانشجو بوده.الان مثلا درس رو برامو خلاصه میکنه.حالا یه روز 3 صفحه نوشتیم، میگن:«تازه من یه صفحه گفتم...»
بعله...ینی تا این حد
دیوونه اینجور دبیرای باحالم من
الان چی بگم من؟!!!
برای خوندن بقیش به ادامه برین
امروز تو مدرسه رو یه ورقه اینا رو نوشتم و دادمش دست بچه های کلاس
به نظرت نفر قبلیت کدومای این ویژگی ها رو داره؟
1) فضول
2) مهربون
3) پر رو
4) عصبی
5) با حال
6) گوشه گیر
7) ساکت
8) ناراحت
9) شاد و شنگول
10) خل و چل
11) با هوش
12) شر و شیطون
13) جدی
14) مغرور
15) اهل رفاقت
16) ناناز
17) ریلکس
18) (خودت خلاقیت به خرج بده و بگو)
..........................................................................................
برای خوندن جواب ها به ادامه مطلب برین
تو کلاس آمادگی دفاعی بودیم.ریحانه دبیر آمادگیمون رو صدا زد.ولی از بس بچه ها سر و صدا می کردن صداشو نشنیدن.ریحانه هم جو گیر شد و به اوشون گفت:«اوهوووووی!!!»بعله تااین حد.و دقیقا همون موقع کلاس ساکت شد.ولی نفهمیدیم که کسی فهمید یا نه...
امروز تا رسیدم تو کلاس رو تخته نوشتم:
«اگه دوستای خل و چل داری،همه چی داری.این جمله رو قبولش داری؟رفقای خل و چل سلام!صبحتون خوش!!!»
زیرش هم با تأکید نوشتم:
«هر کسی که اینو پاکش کنه ینی اهل رفاقت نیس...»
برگشتم تو کلاس دیدم پاکش کردن.پرسیدم کی این کارو کرد؟ – مرضیه.ش – گفت: من.
میگه من از وسط پاکش کردم و بعد دیگه اون جمله آخری رو دیدم.دیگه که کار از کار گذشته بود!!!
بعله...ینی دیوونه ی همین خل بازیشونم!!!
دیروز که جمعه هم بود رفتیم مدرسه(ینی مجبورمون کردن که بریم)واس کلاس عملی آمادگی دفاعی.ما بد بخت بیچاره از یک ظهر رفتیم اونجا سر کلاس نشستیم تا هفت شب.دیگه اونم خودمون کلاسو تموم کردیم.وگرنه فک کنم تا فردا صبحش که امروز باشه مجبور میشدیم بشینیم.
یکی از بحث ها در مورد کمک های اولیه بود.همه داشتن نبضشونو امتحان میکردن.بحث عوض شد و مرضیه همچنان داشت دنبال نبضش می گشت...خخخ
موضوع تنفس مصنوعی بود.دبیرمون گفتن تنفس مصنوعی به دو صورت هستش.یا دهان به دهان.یا...
سارا گفت:«بعدیشم حتما بینی به بینی...ههه»هیچی دیگه کلاس ترکید
حالا این همه بحثمون عوض شد و مرضیه هنوز تو هنگه که نبضشو پیدا نکرده.میگیم باوا تو اسکلت متحرکی.خودتو خسته نکن.عجب!!!
بعضیا از تدرس دبیر فیلم می گرفتن.وسط کلاس مرضیه.ش اومد و عکس گرفت.منم آروم گفتم:«داری از صدا عکس می گیری؟»خو نشنید که جواب بده...خخخ
تو عملی آمادگی اون چیزه هستا که من الان اسمش یادم نیس...ههه...خنگم خودتونین
حالا هر چی هست.خانومه گفت به چپ چپ(آها،حالا فهمیدین منظورم چی بود؟!!!)
خلاصه یکی چپ بود.یکی راست.یکی جلو و یکی عقب.آره دیه هر کی به هر جهتی به نظر خودش درست بود وایساده بود.بعله
تو کلاس تاریخ بودیم و یهو بحث سر یه چیزی شد و بچه ها با دبیر تاریخمون صحبت میکردن.مرضیه داشت منو نگاه می کرد.(باوا نمیدونم چرا!)یهو دبیر تاریخمون فکر کرد که داریم با هم حرف می زنیم.بهش گفت:خانم فلانی(خب فامیل مرضیه رو گفت).مرضیه میگه:بله خانم؟ _: چی میگین به هم؟ _:هیچی! _:پس چیه؟ _:هیچی خانم فقط داشتم نگاش میکردم.ینی کلاس ترکیدا!اونوقت یکی از بچه ها میگه از اون نگاه های عاشقونه؟اصن یه وضعیه
الان مرضیه:
من:
بچه های کلاس:
دبیر تاریخ:
عشق و احساس:
یک نکته:این خاطره ها واقعیته و دست نویس.پس لطفا کپی نگیرین...فقط گفتم که در جریان باشین
سوتی دبیر تاریخ ادبیت مارو...
می خواست بگه طرف گفته الان نپرسین بعدا می خونم،گفتن:الان نخونی بعدا میپرسم...(ینی هیچ کس متوجه نشد جز من و ریحانه)
دبیر آمادگی دفاعیمون رو:
میگن کلاستون خیلی شلوغه.باید یه فیلم مستند جنگل آمازون از کلاستون بسازن.ینی اگه ما هم نوع خودمونو ببینیم فرار میکنیم.اونوقت یکی از بچه ها با اعتماد به سقف کامل میگه: من میشم گربه.الان چی بگم من عایا؟بعد بچه های کلاس هرکدوم خودشونو یه چیزی دونستن. منم که تو فاز صدای بز هستم،شدم بز کلاس...بعله،اینجور رفقایی داریم ما
من یه درد و دلی بکنم...این مرضیه تا میرسه تو کلاس عینکشو با مقنعه من تمیز میکنه...خو ینی چی الان؟!!!
روز چهارشنبه بود و باز عربی داشتیم...باید تمرین رو می نوشتیم...ههه...حالا از شیش تا تمرین من سه تاشو نوشته بودم و ریحان سه تای دیگه شو...مرشیه چی؟یه چیز میگینا...اون حوصله رو نویسی هم نداره...چه برسه به اینکه خودش بنویسه...خخخ...حالا هی کتاب و دفتر عربیمون رو جا بجا میکردیمو از رو هم می نوشتیم.یکی تو کتاب من نوشته بود...اصن یه وضعیه